Sunday, June 7, 2009

چرا به کروبی رای می دهم؟

من به کروبی رای می دهم، نه به خاطر نگرانی امروز و نه برای"گذار" از بحرانی به نام احمدی نژاد، بلکه برای فردا، که بسیار هراس دارم از تکرار تاریخ، از بیرون آمدن پدیده ای از جنس احمدی نژاد از دولت موسوی بعد از هشت سال "نسبتا" رو به جلو، و دوباره "سقوط" به امروز! می خواهم بنویسم که چه می توان کرد.


به اعتقادم ساختار سیاسی ایران را می توان به صورت شکل زیر مدل کرد.این مدل دارای 4 موجودیت اصلی است:1. ولایت فقیه و مذهبون، 2. نیروهای مسلح، 3. سرمایه داران و بازاریان، و 4. مردم عادی.




چند نکته در مورد این ساختار قابل بررسی است:


1. به روشنی هریک از این 4 موجودیت دارای اهداف کاملا متمایز (و در بسیاری از موارد متضاد) می باشند، و برای عملی کردن اهدافشان راحت ترین راه، نفوذ در قوه مجریه و بهره گیری از امکانات و "سرمایه های مالی و انسانی" آن می باشد. به راحتی می توان با مروری بر دول گذشته دریافت که هر یک به کدام گروه یا گروها بیشتر "گرایش" داشته اند (به یاد می آورم اصطلاح "تدارکاتچی" خاتمی را).


2. برآورده نشدن خواست هر یک از این گروه ها برای قوه مجریه و دیگر گروه ها ایجاد هزینه می کند بسته به قدرت و میزان نفوذ گروه مورد نظر. در ایران هزینه برآورده نشدن مطالبات 3 گروه اول بسیار بسیار فراتر از هزینه های برآورده نشدن من و توست. به همین دلیل حتی اگر فرض کنیم که رییس جمهوری از جنس خاتمی و یا موسوی داشته باشیم (تا حدی صادق و به دنبال برآورده کردن خواستهای ما) باز درعمل همواره مغلوب 3 گروه دیگر خواهیم شد. 12 سال گذشته ایران گواه این ادعاست.


3. 3 گروه اول در عین داشتن اهداف متضاد، همواره در تمام انتخابات کاندیدایی از طیف خود داشته اند و این تنها "ما" بوده ایم که همواره می بایستی از منتخبین آنها کسی را "به اصطلاح" انتخاب کنیم. چنان به وجد آمده ایم و چنان از منتخبین دیگران سخن گفته ایم که انگار باورمان شده است که او "کاندیدای مطلوب" ماست و بعد از مدتی به یاد می آوریم که مغلوب این بازی بوده ایم، واین بار تمام میدان را به یکباره به دیگران می سپاریم؛ سال 84 را به یاد می آورم.


اگر آرمانی داریم، اگر خسته ایم از دروغ، از استبداد، از تبعیض و هزاران بی عدالتی دیگر باید جور دیگری بازی کنیم. باید کاری کنیم که برآورده نشدن خواسته هایمان برای 3 گروه دیگر هزینه داشته باشد. کمتر کسی را می شناسم که اهل هزینه دادن باشد، مساله ای نیست؛ حداقل می توانیم به جای شیپورچی شدن منتخبین دیگران، حامی کسانی باشیم (بهتر بگویم "حزبی") که،

1. با هم عقاید و ارزش های مشترکی داریم، و

2. همواره برای رسیدن "ما" به اهدافمان هزینه داده است.


اگر می خواهیم در بازی سیاسی ایران به اهدافمان برسیم باید بتوانیم ما نیز بر 3 گروه دیگر هزینه ای تحمیل کنیم. باید دیگران بداند که ما بسیاریم و متحدیم و هر یک منابعی داریم که برای اهدافمان حاضر به مصرفشان هستیم. اگر اتفاقی مانند کوی دانشگاه افتاد و موسوی حاضر به پیگیری خواسته های "حزب" ما نشد، تنها محروم از حمایت چند فعال دانشجویی نشده، بلکه حمایت "کل" حزب ما را از دست داده است.


1. ما 30 میلیون جوان ایرانی هستیم، با وجود تمام اختلاف نظرها آرمانهای بسیار مشترکی داریم. می توانیم همه حامی یک حزب باشیم، می توانیم متحد باشیم که بتوانیم دیگران را به تن دادن به خواسته هایمان وا داریم.


2. می توانیم دموکراسی را از داخل یک حزب تمرین کنیم. اگر نتوانیم در یک انتخابات متحد باشیم (درعین اختلاف نظر)، اگرهم به قدرت برسیم به راحتی به دنبال اختلافات درونی به بیراهه خواهیم رفت و سقوط می کنیم.


3. ما کمی فرصت داریم که حزب گرایی را به جای فرد گرایی و قهرمان پروری تمرین کنیم، بپرورانیم و یاد بگیرم. هدف را بر این بگذاریم که 8 سال بعد ما نیز کاندیدایی داشته باشیم.


من به کاندیدای حزبی رای خواهم داد که اثبات کرده اند برای آرمانهای "ما" حاضر به هزینه دادند. من این را در تحکیم وحدتی ها و بسیاری از فعالین دیگر که به نوعی همواره مورد حمایت این حزب بوده اند دیده ام (هرچند که اعتقاد دارم تحکیم وحدتی ها نیز بسیار اشتباه کرده اند).

من خواسته هایم را در نوشته های مهاجرانی، عباس عبدی، محمد علی ابطحی، محمد قوچانی، جمیله کدیو، عيسي سحرخيز و محمد قوچاني دیده ام، در مدیرت کرباسچی.


من خسته ام از رای دادن به "یک فرد" که در دوران انتخابات چنان بازی می کند که انگار او نیز بر عقاید و آرمانهای من باور راسخ دارد و بعد از مدتی باز تکرار روزگار گذشته.

من خسته ام از شنیدن قیاس های پوچ حرفهای گل و بلبل دو کاندیدا که هیچیک نیز نمی توانند خواسته های "ما" را برآورده کنند.


من به کروبی رای می دهم، با تمام ایرادات بی شماری که بر او واردست؛ تنها چون منتخب کسانی است که سالهاست به باورهای آنها اعتقاد دارم. می خواهم دیگر فرد محور نباشم، می خواهم قدم اول در رسیدن به آرمانهایم را بر دارم، می خواهم "جزیی" از عده ای باشم که در این زمان "اتحاد" تنها چیزیست که برایشان باقی مانده است.



No comments:

Post a Comment